شاپرک ها در برابر باد مي

ساخت وبلاگ
پدر بزرگ خداب?امرز من قهوه خانه داشت. همیشه شب‌ها که خسته می شد و ساعت کار تمام م?‌شد و م?‌خواست قهوه خانه را ببندد، م?‌گفت: به اندازه‌ی یک مشتر? د?گر صبر می کنم و بعد میبندم. او حر?ص نبود.ثروتمند هم نبود. پولش را هم راحت برای دیگران خرج میکرد.اما م?‌گفت: تمام زندگی در آن یک قدم آخری است که بعد از خسته شدن بر م?‌دار?. من هم به سبک او، *وقت? که خسته* م?‌شوم و آماده م?‌شوم که همه چ?ز را *برا? امروز تمام کنم،* به ?اد او، ?ک گام د?گر برم?‌دارم.و ا?ن روزها که مرور م?‌کنم، م?‌ب?نم پدر بزرگم راست م?‌گفت. زندگ? *در هم?ن ?ک قدم آخر است*. شا?د امروز ا?ن حرف برا? شما خ?ل? ساده ?ا بد?ه? ?ا مسخره ب?ا?د.نم?‌دانم. اما برا? من آن روز ?ک حرف عج?ب بود. از ا?ن حرف‌ها?? که گاه? احساس م?‌کن? ابر و باد و مه و خورش?د و فلک گرد هم آمده‌اند تا تو در لحظه‌ا?، حرف? را بشنو? و از غفلت برخ?ز?. همان شب با خودم قرار گذاشتم: ?ک گام ب?شتر… از آن روز هر وقت که کار میکنم و خسته میشوم، م?‌گویم: باشه. فقط ?ک دقیقه بیشتر کار میکنم. از آن روز وقت? کتاب م?‌خوانم و مطالعه م?‌کنم و چشمان خواب آلودم م?‌سوزند م?‌گو?م: فقط ?ک پاراگراف ب?شتر. از آن روز وقت? پ?ادهرو? م?‌کنم و خسته م?‌شوم و م?‌خواهم برگردم م?‌گو?م: ?ک قدم‌ ب?شتر.  از آن روز وقت? از کس? به خاطر لطف? که به من کرده است تشکر م?‌کنم با خودم م?‌گو?م: ?ک جمله ب?شتر. امروز د?گر «?ک گام ب?شتر» قانون زندگ? من شده است. وقت? خسته و فرسوده م?‌شوم و م?‌خواهم دن?ا متوقف شود تا استراحت کنم، ?ک گام ب?شتر بر م?‌دارم. پدر بزرگم زندگ? را خوب فهم?ده بود. زندگ? در هم?ن ?ک گام ب?شتر است. هم?ن گام? که ذهنت به جسمت ?ادآور? م?‌کند که حاکم من هستم، نه تو...Adblock t شاپرک ها در برابر باد مي...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 17 تاريخ : جمعه 10 شهريور 1402 ساعت: 19:11

سید حمید موسوی فرد خرمشهر_ایران  به سفارش  وبلاگ خرمشهریها اون روز داشتم تو یکی از سایت هایی که درباره ارزان شدن لوازم خانگی و خورد و خوراک وحل مشکلات مردم و کسب و کار و ساخت مسکن ارزان برای مردم و کارگران انتشار می داد!مطلب می خوندم جایی از زبان مسئولی نوشته بود که تورم لحظه ایی نداریم و در صد تورم را در سال 1402 به دو درصد تخمین زده بود که، صدای جیغ زنی را شنیدم.برای یک لحطه سراز صفحه گوشی بلند کردم و اطراف را دید زدم.تو محیطی مثل بندر که سر تا تهش آغشته به خاکستر کلینگر و غبار آلود بود با آن محیط مردانه اش پای هیچ زنی به این‌جا باز نمی شد جز کارمندان خانمی که در استخدام بعضی از شرکت‌ها بودند کار آنها هم معمولا در دفاتر زیر سایه خنک و روبروی کولرهای اسپلیت بود!جیغ و داد دوباره بلند شد اتصال اینترنت را قطع و گوشی را توی جیب شلوارم لغزاندم.از کانکس بیرون رفتم و برای بار دوم اطراف را دید زدم.در اطرافم هیچ زنی دیده نمی شد.به داخل کانکس برگشتم از بطری همراهم جرعه ایی آب نوشیدم هنوز بطری را زمین نگذاشته بودم که باز صدای جیغ توی گوشم پیچید.بیرون رفتم کانکس نگهبانی من چند متری با کناره شط فاصله داشت .نزدیک جریان آب که رسیدم صدای جیغ را آن دورها تشخیص دادم.به کانکس برگشتم و...زنی روی پل قدیم ایستاده بود. زن دو طرف سرش را با کف دست هایش پوشانده بود. باد موهای رنگ کرده اش را بازی می داد.ماشین های گذری از روی پل در حال عبور بودند.یکی می آمد دیگر می رفت بعضی ها هم که ترافیک روی پل را می دیدند دست روی بوق می گذاشتند تا به راننده ماشین جلویی بفهمانند که کار دارند و چون کار دارند عجله هم دارند..._بکش کنار بابا..._کجا بکشم کنار آقا ماشین جلویی رو نمی بینی، مگه؟فقط یک موتور دوترک شاپرک ها در برابر باد مي...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 26 تاريخ : يکشنبه 4 تير 1402 ساعت: 21:10

"پروانه و نخلستان"نویسنده: سید حمید موسوی فردبه سفارش وبلاگ: داستانهای کوتاه و بانمک پروانه رو به جده کرد و گفت:_"از اینا بازم هست من بیارم؟"جده لبخندی زد و با اشاره دست گوشه ایی را نشان داد.سکینه با چشم های خسته و بی حال پروانه را دنبال کرد._"دنبال چی می گرده ایی دختره؟"جده اخم کرد، اما چیزی نگفت.پروانه با صدای بلند داد زد:_"آخ"جده خندید.سکینه به سمت جایی که پروانه رفته بود دوید.اشک های پروانه سرازیر شده بود.سکینه پروانه را بوس می کند و می گوید:_"چرا این کارو کردی؟"_"فک نمی کردم خاراش اینقده درد داشته باشه!"_"جنوب همه چیش درد داره!"_"پس شما...؟""(ما)عادت کردیم"پروانه گفت:_"حالا می تونم این برگ درخت خرما رو ببرم برا جده؟"_"برگ درخت خرما؟ سعف.ما جنوبیا به اینا می گیم سعف"_"سعف؟"_"آره سعف.تلفظش از برگ درخت خرما راحت تر نیس؟"_"شاید.اما اگه به دوستام تو شهرستان بگم سعف، بهم می خندن"_"خب لااقل تا وقتی اینجایی بگو سعف تا نفست نگیره، ما حالا حالا ها با سعف کار داریم."جده دستش را توی تنور گلی فرو می کند و آخرین نان داغ را می کشد بیرون._"اینم  یه نون کنجدی سفارشی برای نوه گلم."سر و کله خاله سکینه با ظرفی که یک طرفش پنیر محلی و طرف دیگرش کره حیوانی است پیدا می شود.بخار از در کتری لم داده وسط آتش تنور بلند می شود._"بخور عزیزم بخور.نوش جونت"#سید_حمید_موسوی_فرد#خرمشهر_ایران29/خرداد/1399 شاپرک ها در برابر باد مي...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 23 خرداد 1401 ساعت: 9:13

در طبقه‌ی دوم منزلی که بنده زندگی می‌کنم، آپارتمانی هست که همسایه‌ی محترم دیگری در آن زندگی می‌کند؛یک شب، بنده که به خانه آمدم تا ماشینم را در گاراژ بگذارم، دیدم مهمان‌های همسایه‌ی محترم، ماشین‌های خود را ردیف گذاشته‌اند جلوی خانه و از قرار معلوم،دسته جمعی با میزبان رفته‌اند شمیران.من هم ناچار ماشینم را بردم تعمیرگاه و نامه‌ای نوشتم و جلوی یکی از ماشین‌ها گذاشتم به این مضمون:- امیدوارم که امشب به شما خوش گذشته باشد! اگر شما ماشین‌تان را چند متر جلوتر گذاشته بودید، من مجبور نبودم که چند کیلومتر تا تعمیرگاه بروم. ارادتمند:فریدون مشیری صبح که از منزل بیرون آمدم،دیدم یکی از مهمان‌ها که خطاط معروفی هستند و نامشان استاد بوذری است و از قرار جزو مهمان‌ها بوده‌‌اند و با خط‌خوش، نامه‌ای نوشته و به در منزل من چسبانده بودند: آقای مشیری! در پاسخ مرقومه‌ی عالی؛«گر ما مقصریم، تو دریای رحمتی!»و در خاتمه به عرض می‌رساند؛ اطاعت می‌کنم جانا که از جان دوست‌تر دارندجوانان سعادتمند، پندِ پیرِ دانا را... من هم برای ایشان نامه‌ای نوشتم؛ البته منظوم به این شرح: هنوز خطِ خوش ِتو، نوازش بَصَر استهنوز مستی این جام جان‌فزا به سَر استفضای سینه‌ام از نامه‌ی تو باغ گل استهوای خانه‌ام، از خامه‌ی تو مُشک ِتَر است تو را به خطِ تو می بخشم، ای خجسته قلم!که آن‌چه در بَر من جلوه می‌کند هنر است جواب خط تو را هم به شعر خواهم گفتاگرچه خط تو از شعر من قشنگ‌تر است به این هنر که تو کردی، دلم اسیر تو شدهنوز ذوق و هنر، دام و دانه‌ی بشر است شبی ز راه محبت بیا به خانه‌ی ماببین که دیده‌ی مشتاقِ شاعری، به در است***نسل پیشین روادارتر و مهربانانه‌تر به پدیده‌ها و رویدادها نگاه می‌کردند. انگار هنر و ادب و بردباری سه ضلع تثلیث زی شاپرک ها در برابر باد مي...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 23 خرداد 1401 ساعت: 9:13

خرمشهر آب <a href='/last-search/?q=ندارد'>ندارد</a>+خرمشهريها+1400+سوم خرداد+بي آبي

شاپرک ها در برابر باد مي...
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 23 خرداد 1401 ساعت: 9:13

10 زبان اول دنیا را بشناسید! 1. چینی مندرینتعدادافرادی که به این زبان صحبت می کنند: یک میلیارد نفراولین زبان که مردم بیشتری بوسیله ی آن با هم ارتباط برقرار می کنند مربوط به پر جمعیت ترین کشور جهان اس شاپرک ها در برابر باد مي...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 30 دی 1397 ساعت: 9:34

                                                                         به کجا چنین شتابان...                                                                نویسنده : سید حمید موسوی فردوقتی پهلو به شاپرک ها در برابر باد مي...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 30 دی 1397 ساعت: 9:34

داستان تصويري+يک خواب خوش

شاپرک ها در برابر باد مي...
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 145 تاريخ : يکشنبه 30 دی 1397 ساعت: 9:34

#داستان_کوتاه#تلقینسیدحمید موسوی فرد نمی دانم بعضی وقتها به چه مرضی مبتلا می شوم که مغزم از فعالیت و تراوش فکرهای جور واجور و مبتکرانه ممانعت به عمل می آورد.آن روز که در این مورد با یکی از بچه های کان شاپرک ها در برابر باد مي...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 74 تاريخ : پنجشنبه 11 مرداد 1397 ساعت: 14:41

#ببخشید_شما؟نویسنده: سید حمید موسوی فردکیفش رو باز می کنه و دس ظریفش رو فرو می بره تو دل کیف.اولین چیزی که بیرون میاره همون چیزی بود که خودش می خواست.آینه ظریف و کوچک رو،به صورتش نزدیک می کنه.دهن و لب شاپرک ها در برابر باد مي...ادامه مطلب
ما را در سایت شاپرک ها در برابر باد مي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 77 تاريخ : پنجشنبه 11 مرداد 1397 ساعت: 14:41