آن قدر باخودم حرف مي زنم
که سرخودم را مي خورم
تبديل مي شوم
به زني سرخورده
که تمام آدم ها از کنارش مي گريزند
باورکن
من هم آن قدر روياهاي رنگي کشيده بودم
که مداد مشکي ام
هرگز تراشيده نشد
من هم يک زنم
باوحشتي از هردست
که براي نوازش کشيدم
و کشيده اي شد
سربه لاک برده و
ازتمام دنيا رويم را برگردانده ام
" منيره حسيني "
شاپرک ها در برابر باد مي...
برچسب : من یک زنم,من یک زنم حتی به تنهایی,من يک زنم,من یک زنم وبه همان اندازه,من یک زنم شعر,من یک زنم atena a کاربر انجمن,من یک زنم رمان,من زنم یک انسانم,رمان من يك زنم,متن من یک زنم, نویسنده : ckhorramshahrihab بازدید : 86